عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به نظر شما بهترین و هیجان انگیزترین مبارزه در شش گانه جکسون کدام است؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 1831
بازدید کل : 72554
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


Alternative content




:: برچسب‌ها: وجه اسرارآمیز دیگری از واقعیت که حلقه، دارنده‌ی خود را بدان می‌کشید , موجودات خاصی مانند اشباح حلقه در مرز میان دو دنیا، یعنی دنیای ما و دنیای اشباح حیاتی دوگانه داشتند , اشباح، در دنیای ما نیمه‌شکلی داشتند ولی در دنیای خود، شکل محکم‌تری می‌گرفتند , اشباح قدرت آن را نیز داشتند که دیگران را به واقعیت دنیای خود بکشند و کوشیدند با استفاده از سلاح افسون شده با فرودو چنین کنند , ظاهراً از این قدرت برای ترساندن خدمتکاران خود نیز استفاده می‌کردند , «هم‌چنین که نگات می‌کنه انگاری پوستو می‌کنه و لخت و عور ولت می‌کنه تو تاریکی اون ور , » -گورباگ در دو برج، کتاب پنجم، فصل ده , ولی تنها اشباح و دارندگان حلقه در دنیای مذکور زندگی نمی‌کردند , الف‌ها به شکلی درخشان و منور در سمت دیگر آستانه بودند , حداقل فرودو گلورفیندل را هنگامی که خودش در نزدیکی این دنیا بود دید , بعدها گندالف گفت که چنین اتفاقی برای الف‌های برین عادی به شمار می‌رفت , تالکین چندان جزئیاتی در مورد «سمت دیگر» ارائه نمی‌کند ولی اغلب در روایت‌هایی که در ادبیات عامه آمده بدان اشاره شده است , در داستان‌های مذکور، بسیار معمول است که پری‌ها و الف‌ها یا حتی موجودات نه‌ چندان خوشایند را نیز می‌توان دید که میان دنیای ما و قلمروی اسرارآمیز خودشان رفت و آمد دارند , در واقع، داستان‌های فوق بخشی از خاستگاه «سرزمین پریان» به شمار می‌روند و ظاهراً تصور تالکین از دنیای خیالی اشباح نیز به طریقی با داستان‌های مربوط در ارتباط است , اما در نهایت چنان اطلاعات کمی به دست می‌دهد که جز حدس و گمانه‌پردازی در باب موضوع کاری از خواننده ساخته نیست , ,
:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]


:: برچسب‌ها: زمان: نامعلوم است , اما با درنظر گرفتن ارتباط بین نفرین ایسیلدور و سالهای نفرین شده میتوان فهمید که از سال ۳۴۳۰ دوران دوم (زمانی که آخرین اتحاد فراخوانده شد) تا سیزدهم مارس سال ۳۰۱۹ از دوران سوم زمانی که آراگورن مردان مرده را از نفرین رهاند، ادامه داشته است , (جمعا تقریبا ۳۰۳۰ سال) نژاد: انسان فرهنگ: مردان کوهستان جایگاه: مسیر مردگان معنی: به نظر می رسد که به نفرین ایسیلدور مربوط باشد , دیگر اسامی: احتمالا برابر با سالهای تاریکی است , بطور دقیق مشخص نیست اما ظاهرا به سالهای بسیاری که مردان مرده زیر دویموربرگ بودند اطلاق می شده است , نفرین ایسیلدور، برای خیانت آنها در سالهای پایانی دوران دوم باعث شد که آنها در طول دوران سوم نفرین شده باقی بمانند، تا زمانی که آراگورن آنها را از بند این نفرین رهانید و بنابراین از زاویه ی دید مردان مرده سالهای نفرین شده همان دوران سوم است , بعضی از منابع احتمالی دیگر پیشنهاده کرده اند و آن این است که سالهای نفرین شده به سالهای تاریکی یعنی دوران دوم اطلاق می شده که سائرون بر سرزمین میانه حکمرانی می کرد , این یک توضیح بسیار خوب است (در این حالت مردان مرده طی سالهای تاریکی نبوده اند) , اما ارتباط طبیعی بین نام نفرین شده و نفرین ایسیلدور به نظر می رسد که احتمال اول صحیح تر باشد , ,
:: بازدید از این مطلب : 407
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]


:: برچسب‌ها: عهد: ۱ مارچ ۲۹۳۱ دوران سوم تا ۱۲۰ دوران چهارم[۱] سرکرده دونه داین (حداقل) از ۲۹۳۳ دوران سوم نژاد: انسان گروه: از اعقاب خاندان ایسیلدور، خاندان خودش که با عنوان تلکونتار شناخته می‌شود را تاسیس کرد , معنی: نا مشخص، اما «آرا»، «ارباب» یا «شاه» معنی می‌دهد , [۲] دیگر نام‌ها: اله سار، استل، امید، پا دراز، استرایدر، تورنوگیل، بادپاادپا عناوین: سرکرده دونه داین، سرکرده شمال، دونادان، عقاب ستاره، انوینیاتار، پادشاه بزرگ، وارث ایسیلدور، پادشاه تمام دونه داین، پادشاه غرب، ارباب دونه داین , وارث ایزیلدور به واسطه سی و نه نسل، رئیس دونه داین شمال و پس از جنگ حلقه، پادشاه قلمرو از نو متحد آرنور و گوندور , گندالف او را «بزرگ‌ترین مسافر و شکارچی در این دوره جهان» نامیده , آراگورن قبل از این که سلطنت خود را باز ستاند، ماجراهای بسیار بزرگی را تجربه کرد و به بسیاری از سرزمین‌های دور سفر کرد , او به عنوان وارث آراتورن دوم از دونه داین شمالی متولد شد، آراگورن، در حالی که تنها دو سال از عمرش می‌گذشت، پدر خود را توسط اورک ها از دست داد , مادرش گیلرائن او را به ریوندل، جایی که الروند پرورش او را به عهده گرفت برد , در ریوندل هویت او پنهان شد و او تنها با نام استل در طول سالهای کودکیش شناخته می‌شد , تنها در سن بیست سالگی بود که الروند او را از اصل و نسب واقعی‌اش آگاه کرد و به او دو نشانه از جایگاهش به عنوان وارث ایسیلدور داد: حلقه باراهیر و تکه‌های نارسیل , نیز در این زمان بود که او برای اولین بار آرون را ملاقات کرد , پس از آگاه شدن از جایگاه حقیقی‌اش از الروند اجازه مرخص شدن طلبید و عازم سرزمین‌های وحشی سرزمین میانه گردید , خیلی زود پس از آن گندالف را ملاقات کرد و این دو تبدیل به دوستانی صمیمی شدند , پس از آن او شروع به یک رشته ماجراجویی در سرزمین میانه کرد , در سرزمین‌های جنوبی، تنگل از روهان و اکتلیون دوم از گوندور هر دو را خدمت کرد , هرچند که او دوباره نام مستعاری برگزید و خود را تورنوگیل می‌خواند , پس از پیروزی بزرگی بر دریانوردان اومبار، خدمت در گوندور را ترک کرد و به شرق سفر کرد , در نهایت سفرهایش او را به لورین کشاند، جایی که دوباره با آرون ملاقات کرد، آن‌ها عشقشان به هم را روی تپه سبز کرین آمروت اعلام کردند و آراگورن حلقه باراهیر، میراث باستانی خانواده‌اش را به آرون داد , اخبار این موضوع الروند را متاسف کرد و وقتی آراگورن به ریوندل بازگشت الروند به او هشدار داد , در این زمان بود که مادرش، گیلرائن، خانه الروند را ترک کرد و خیلی زود پس از آن درگذشت , در سال‌های بعد او دوباره با گندالف همراه شد , سال‌ها قبل، وقتی آراگورن هنوز کودک بود، گندالف از موجودی به نام گالم آگاه شد که حلقه اعظم را قبل از این که به بیلبو بگینز برسد در تملک داشت , آراگورن قبول کرد که به شکار گالم برود و سرانجام او را در مرزهای باتلاق مردگان در مرزهای موردور یافت , از آنجا او را از سرزمین‌های وحشی سرزمین میانه به شمال برد تا زمانی که به قلمرو تراندویل در شمال سیاه بیشه رسید، جایی که گالم زندانی و توسط گندالف بازجویی شد , اینجا بود که دخالت مستقیم آراگورن در وقایع جنگ حلقه آغاز گردید , سال بعد، با آگاهی از طرح گندالف مبنی بر این که حلقه باید توسط فرودو بگینز از شایر بیرون آورده شود، آراگورن عازم یافتن و محافظت از حامل حلقه شد , در جاده شرق شایر او چهار هابیت را دید که یکی از آن‌ها خود را بگینز معرفی می‌کرد , او مخفیانه این چهار تن را به سمت شرق تا بری دنبال کرد، جایی که در نهایت هویتش را بر آنان آشکار کرد و به آنان پیشنهاد کرد که تا ریوندل راهنمایشان باشد , زین سان سفری طولانی و سخت آغاز شد که طی آن فرودو زخمی مهلک برداشت، اما در نهایت او آنان را به سلامت به خانه ای آورد که کودکی‌اش را در آن سپری کرده بود , آنجا، مردمانی از سراسر سرزمین میانه برای شورایی جمع شدند، شورای الروند، شورایی که در آن تصمیم گرفته شد تا گروهی از نه پیاده فرستاده شود تا کوه هلاکت در سرزمین موردور را بجویند و حلقه را نابود کنند , آراگورن یکی از این نه تن بود و قبل از این که عازم شود، چلنگران ریوندل قطعات نارسیل را گرفتند تا آن را از نو شکل داده و تبدیل به شمشیر جدیدی برای آراگورن کنند، شمشیری که او آندوریل نامید، شعله غرب , گندالف گروه را از ریوندل از سرزمین‌های وحشی و خالی غرب کوهستان مه آلود به جنوب هدایت کرد , آنان سعی کردند تا با عبور از گذرگاه شاخ سرخ از کوه‌های مه آلود بگذرند، ولی وقتی موفق نشدند، راه خطرناک و تاریک موریا را در پیش گرفتند , آنجا با یک بالروگ مواجه شدند و گندالف از دست رفت، گرچه باقی گروه از طریق دروازه شرقی فرار کردند , از آنجا آراگورن وظیفه رهبری را بر عهده گرفت و باقی گروه را به لورین و سپس از رودخانه بزرگ، به پایین، به پارت گالن در بالای رائوروس هدایت کرد , پای آمون هن گروه پراکنده شد: یکی از اعضا، بورومیر، کشته شد، حال آنکه فرودو و سام وایز عازم شرق شدند و مریادوک و پره گرین توسط اورک ها دستگیر شدند و به غرب برده شدند , پس از کمی رایزنی آراگورن تصمیم گرفت تا اورک ها را تعقیب کند و مری و پیپین را نجات دهد , پس او به همراه لگولاس و گیملی، بدون خستگی رد را به بیرون از امین مویل و از میان چمنزار روهان تعقیب کرد , آنجا، او ائومر را ملاقات کرد، کسی که به او اسبی به نام هاسوفل را قرض داد، از آن پس سه نخجیرگر به سفرشان ادامه دادند تا به جنگل فنگورن رسیدند , در فنگورن، آراگورن دریافت که دوست دیرینش گندالف، در حقیقت زنده است، اما به عنوان گندالف سپید باز گشته است , وقتی سه نخجیرگر آگاه شدند که مری و پیپین در امان هستند، گندالف را تا ادوراس همراهی کردند، جایی که گندالف تئودن را شفا داد و همراه ارتش روهان به هلمز دیپ عازم شد , آراگورن، پس از مبارزه دلاورانه ای علیه نیروهای سارومان در نبرد شاخ آواز، با خویشان شمالی‌اش مواجه شد: سی نفر از دونه داین که هالباراد هدایتشان می‌نمود و همراه آنان پسران الروند، الادان و الروهیر , همچنین دونه داین با خود اسب خود آراگورن را همراه آورده بودند، روهیرین و پسران الروند حامل پیغامی از جانب پدرشان بودند که یک پیشگویی باستانی از مالبت پیشگو را به آراگورن یادآوری می‌کرد , پیشگویی از مردان مرده ای سخن می‌گفت که زیر دویموربرگ، واقع در کوهستان سپید در جنوب روهان مسکن داشتند , پس آراگورن با گروه خاکستری‌اش عازم یافتن جاده‌های مردگان شدند , هنگامی که به آنجا رسید، اعتبارش به عنوان وارث ایسیلدور، مردگان را قانع کرد تا او را خدمت کنند و آنان او را به بیرون از کوه‌ها، از میان زمین‌های گوندور، به شرق دنبال کردند , در بالا دست مصب های آندوین آنان به شهر بندری پلارگیر آمدند، جایی که یک ناوگان دزدان دریایی را کاملا مغلوب کردند و کشتی‌هایشان را به تصرف خود در آوردند , با مرخص کردن ارتش مردگان، آراگورن اسیران درون کشتی‌ها را آزاد کرد و با ملحق کردنشان با مردانی از ایالات گوندور که او را دنبال می‌کردند، او قادر بود تا کشتی‌ها را با مردان پر کند و به سمت شمال، به میناس تیریت براند , ناوگان به سوی هارلوند حرکت کرد، بندر جنوب میناس تیریت، آنجا شهر را محاصره شده یافتند , هنگامی که کشتی‌ها رسیدند، در ابتدا مدافعان شهر نگران شدند، اما آراگورن بیرقش با نشان درختی سپید بر زمینه سیاه را برافراشت و نیروهای گوندور دریافتند که نیروی جدیدی از متحدین آمده است , برخلاف نابرابری ترسناک نیروها و شانس به ظاهر بد، نبرد بزرگ پله نور به پیروزی انجامید و میناس تیریت در مقابل نیروهای ارباب مورگول نجات یافت , دنه تور خادم میناس تیریت، از روی جنون جان خودش را گرفته بود و حین نبرد نابود شده بود , آن موقع، آراگون می‌توانست سلطنت گوندور را برای خود طلب کند، اما تصمیم گرفت که چنین نکند , به جایش فرماندهان غرب تصمیم گرفتند تا از اندرزهای گندالف پیروی کنند , تدبیر آنان این بود که بدون هیچ امیدی به موفقیت، به جنگ موردور عازم شوند تا توجه چشم سائورون را از فرودو، حامل حلقه منحرف کنند، کسی که تنها امید حقیقی‌شان به پیروزی در او نهفته بود , در مقابل دروازه سیاه موردور، آراگورن سائورون را دعوت به جنگ کرد و با نیرویی منکوب کننده از اورک ها، ترول ها و مردان وحشی مواجه شد , نیروی کوچک گوندور حتما نابود می‌شد، اما در آن زمان حلقه به آتش انداخته شد و با آن، نیروی سائورون نابود گشت , پس از پیروزی بر سائرون، آراگورن پادشاهی را پذیرفت و توسط گندالف در مقابل دروازه تخریب شده میناس تیریت، قبل از ورود به شهر، با عنوان شاه السار تاج گذاری شد , در نیمه تابستان همان سال، او با آرون ازدواج کرد و بنابراین او را ملکه خود گرداند , سپس، یاران حلقه متحد شده، به غرب و شمال، به سوی خانه‌هایشان سفر کردند و آراگورن آنان را تا ایزنگارد همراهی کرد؛ و آنان را پایین دامنه‌های دول باران وداع گفت , طی دوران طولانی حکومتش گوندور رونق یافت، پادشاهی شمالی دوباره برقرار گشت و بار دیگر با پادشاهی جنوبی ادغام گشت تا قلمرو از نو متحد را شکل دهد , گرچه صلح و آزادی به سرزمین‌های غربی بازگشت، اهریمننان در شرق سقوط سائورون را دوام آوردند و آراگون با شاه ائومر از روهان برای مقابله با آنان تاخت , آرون برایش پسر و وارثی به دنیا آورد، الداریون، همچنین حداقل دو دختر نیز به دنیا آورد , نهایتا هنگامی که پایان زندگی‌اش سر رسید، او آن را (سلطنتش را؟) با تمایل تحویل داد، همان طور که پادشاهان باستانی نومه نور، اجداد دورش، چنین کرده بودند , [۱] در بعضی از ویرایش‌های فرمانروای حلقه‌ها، در پیوست I (iii) جمله ای آمده که می‌گوید’آراگورن در حقیقت صد و نود سال زیست…’ این خطایی بود که بعدا این گونه اصلاح شد’دویست و ده سال زیست’ , [۲] در حقیقت یک دستنوشت اولیه از پیوست A به معنی نام آراگورن اشاره می‌کند , با استناد به این مطلب، وقتی آراتورن پسرش را نامگذاری کرد، مادربزرگ آراگورن، آن را ‘شجاعت شاهوار’ تعبیر کرد , در نهایت، تالکین این نسخه از داستان را کنار گذاشت، اما این مشخص نیست که آیا او ‘شجاعت شاهوار’ به عنوان معنای آراگورن را نیز کنا گذاشت یا نه , ,
:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]


:: برچسب‌ها: زمان : برج در این منطقه بسال ۳۳۲۰ دوران دوم ساخته، و در سال ۱۴۰۹ دوران سوم سوزانده و نابود شد , مکان: در شرق بری، منتهی الیه جنوبی تپه های ودر نام های دیگر: ودرتاپ نام الفی تپه ای که در میان انسان ها ودر تاپ خوانده می شود و در سرحد جنوبی تپه های ودر سر بر آورده است , آمون سول در نزدیکی مرکز پادشاهی باستانی آرنور قرار داشت و الندیل برجی بلند روی قلّه اش برای نگهداری پلان تیر سرزمینش ساخته بود , در سالهای بعد آرنور به سه فرمانروایی کوچک تر تجزیه گشت و برج آمون سول نقطه ای قرار داده شد که این سه بهم می رسیدند , بالاخره این برج توسط نیرو های انگمار نابود شد اما پلان تیر را از آنجا خارج و به فورنوست برده شد , در پایان دوران سوم برج آمون سول برای قرن ها ویرانه بود ولی همچنان بلند ترین نقطه تا مایل ها آن سو تر در آن نواحی باقی ماند , اینجا بود که گندالف با سواران سیاه مبارزه کرد و بعد ها نیز فرودو در گودی زیر تپه مجروح شد , ,
:: بازدید از این مطلب : 485
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]


:: برچسب‌ها: کتابی از جی , آر , آر تالکین به کوشش: کریستوفر تالکین ترجمه: مریم واثقی پناه سیلماریلیون نام مجموعه‌ای از نوشته‌های جی , آر , آر تالکین است که پس از مرگ او توسط پسر او کریستوفر تالکین ویرایش و منتشر گردیده‌است , مجموعهٔ سیلماریلیون داستان‌های قبل از ارباب حلقه‌ها و دوران دو درخت و دوران اول را توضیح می‌دهد از ایلوواتار و ملکور تا به وجود آمدن الف‌ها و انسان‌ها , سیلماریلیون شامل پنج بخش است: ۱ , آینولینداله («آهنگ آینور») - داستان آفرینش جهان توسط اِرو ۲ , والاکوئنتا («حکایت والار») - حکایت والار و مایار بنا به روایت اِلدار ۳ , کوئنتا سیلماریلیون («تاریخچهٔ سیلماریل‌ها») - داستان اصلی سیلماریلیون که شامل داستان‌های دوران دو درخت والینور و عصر اول می‌شود ۴ , آکالابت («سقوط نومه نور») - داستان سقوط نومه نور و مردمانش و عصر دوم ۵ , حدیث حلقه‌های قدرت و دوران سوم - که با آن این حکایت‌ها به پایان می‌رسد و راهنمایی است بر فرمانروای حلقه‌ها داستانهای تالکین و مخصوصا سیلماریلیون که انگار چکیده ای از همه تاریخ خودساخته وی است ریشه عمیقی در افسانه های بسیاری از ملل دارد , فیانور بزرگترین الف زمانه در هنر و معرفت بود , نیز همو بود که سیلماریل ها را ساخت، جواهرات مقدس , و آنها را با پرتو دو درخت والینور آکند: دو درختی که بعدها میوه و شکوفه شان خورشید و ماه شد , اما ملکور، اولین فرمانروای تاریکی، آنها را دزدید و به دنبال آن مجموعه ای از تراژدی های مختلف اتفاق افتاد , محور اصلی «سیلماریلیون» حول این سه سیلماریل می گردد، و نیز داستاهای بسیار دیگری نیز در بر دارد: «آینولینداله: افسانه خلقت»، «والاکوئنتا: درباب ماهیت قدرتهای خدایی»، «آکالابت: زوال مردمان نومه نور» و «از حلقه های قدرت و عصر سوم: که با ارباب حلقه ها در ارتباط است» , تالکین بیشتر عمرش را بر روی داستانها و افسانه هایی سپری کرد که بعدها «سیلماریلیون» را تشکیل دادند و نیز او این مجموعه عظیم داستانهایش را بهترین کارهایش خوانده است , از سال ۱۹۱۷ این داستانها شروع شدند، پیش از آنکه حتی هابیت آغاز شود , وقایع شگفت انگیز دنیای خلق شده تالکین، نقشی بزرگ در شکل گیری کتابهای «هابیت» و «ارباب حلقه ها» داشت , با این حال، این داستانها تا سال ۱۹۷۷ (چهار سال پس از مرگ تالکین) منتشر نشدند , تا آنکه پسر او «کریستوفر» نوشته های پراکنده پدر را جمع آوری کرد و کتابی منظم از آن ها تهیه نمود , چیزی که بیش از همه حماسه «ارباب حلقه ها»ی تالکین را عظمت بخشیده، عمق بخشیدن به داستان با گوشه چشمی به تاریخچه سرزمین میانه است , «سیلماریلیون» به گذشته این دنیا می رود، به دوره اول! و این تاریخچه را باز می کند و تاریخ دقیق این دنیای عظیم را بازگو می نماید , «سیلماریلیون» به ما داستان های روزگاران پیشین، دوره اول، داستان ساخت آردا، دنیا و قدرتهایی می گوید که آنرا ساختند , داستان نبرد خیر و شر در سرزمین میانه و جنگ با لرد سیاه «مورگوت»، کسی که سارون تنها یکی از خدمتکارانش بود , داستان آمدن الف ها ساخته شدن جواهرات مقدسشان، سیلماریل ها، که مورگوت آنها را دزدید و به دنبال آن مجموعه ای از تراژدی های مختلف اتفاق افتاد و مرگ و نیستی، خیانت، پیروزی، امید و یاس، به همراه داشت , از تراژدی عاشقانه برن و لوتین، داستان فرزندان نفرین شده هورین، خیانت مائگلین و سقوط شهر صخره های پنهان، گوندولین , سیلماریلیون داستان آمدن آدمیان را بازمی گوید و رزم هایشان را و اینکه چگونه سرنوشت آدمیان و الف ها به هم گره خورد و نومه نوری ها را خلق کرد , نتیجه این داستانها، هم در لحن و هم در سبک نگارشی، بسیار متفاوت از «هابیت» یا «ارباب حلقه ها» است، تا حدی که برخی از طرفداران تالکین آنرا سخت می یابند، اما کسانی که به درکی عمیق از آن دست یابند می دانند که ارزش آن بسیار فراتر از «ارباب حلقه ها» است , , , زمانی که بیلبو بگینز در ریوندل به سر می‌برد از تمامی مدارکی که در آنجا وجود داشت (مخصوصا خاطرات الف‌های زنده) در کتاب سرخ خود که چهار جلد اصلی داشت استفاده کرد , اولین کتاب از این چهار جلد که کتابِ سرخِ سرحدِ غربی نام داشت توسط فرودو وارث بیلبو ادامه یافت , این کتاب بارها و بارها کپی شد و به صورت منبع اصلی دو کتاب هابیت و ارباب حلقه‌های مدرن ما در آمد , به نظر می رسد که هابیت‌های شایر به سه جلد دیگر علاقه‌ی کمتری داشته‌اند که در اصل به آسانی ترجمه شده از زبان الفی نام داشتند که داستان‌های کهن عصر اول و بعد از آن را شرح می‌دهند , که تنها یک کپی از آن در سال 172 عصر چهارم در گوندور ساخته شد که خانواده‌ی توک از آن مراقبت می‌کردند و در این زمان به نام کتاب تِین مشهور شد , از این کپی بود که سیلمارلیون به وجود آمد , سیلماریلیون که خودِ کلمه‌ی آن به معنی "از فراز و زیبایی به تاریکی و پستی" که در مجموع شامل 5 موضوع جداگانه است , داستان محوری و اصلی آن کوئِنتا سیلماریلیون نام دارد , اسنادی که در پشت این کارها وجود دارند منشأهای متفاوتی دارند برای مثال آینولینداله کتابی بسیار کهن است که به رومیل (Rumil) دانای قوم تیریون (Tirion) نسبت داده شده است , همچنین به نظر می‌رسد خود کوئِنیا سیلماریلیون در نومه‌نور طی عصر دوم نوشته شده است که البته بعضی از منابع آن به عصر اول برمی‌گردند , آخرین بخش حلقه‌های قدرت و عصر سوم باید منبع کاملاً متفاوتی داشته باشد , این کتاب نمی‌توانسته توسط خود بیلبو ترجمه شده باشد زیرا قسمت هایی از ان به شرح ترک کردن سرزمین میانه توسط بیلبو می‌پردازد , منبع این کتاب هیچ وقت مستقیما مشخص نشده است اما در بخش‌هایی از سرآغاز ارباب حلقه‌ها سرنخ‌هایی راجع به این که پرگیرین توک آن را گردآوری کرده وجود دارد: " , , , او و اخلافش نسخه‌های خطی کاتبان گوندور را گرد آورده بودند: عمدتاً نسخه‌ها تلخیص‌هایی از تاریخ یا افسانه‌های مربوط به الندیل و وارثان او" و این احتمال می‌رود که حلقه‌های قدرت و عصر سوم (و شاید قسمت‌هایی از اکالابت) این‌گونه در کتاب تِیت گرد آمدند , ,
:: بازدید از این مطلب : 369
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]


:: برچسب‌ها: نام:آیوندیل به معنای دوستدار طبیعت ملقب به:راداگاست قهوه ای دوست پرندگان و حیوانات سال تولد:قبل از موسیقی آینور مکان:در ابتدا والینور ولی بعد از آمدن به سرزمین میانه خانه ای درختی به نام روسکوبل بیوگرافی: راداگاست از آینور بود یکی از مایار که قبل از نواختن موسیقی آینور توسط ارو آفریده شد (حتما در موسیقی آینور هم وجود داشته) او شاگرد یکی از والار به نام یاوانا بود،یاوانا نام او را آیوندیل برگزید،به معنای دوستدار حیوانات , راداگاست روحی بسیار لطیف و حساس داشت به طوری که زندگی با حیوانات را بیشتر ترجیح می داد , در سال 1000 دوران سوم راداگاست به دستور خداوندگاران غرب برای مبارزه با تاریکی همراه با کورونیر جادوگر سپید به سرزمین میانه آمد در ابتدا کورونیر حاضر نبود راداگاست نیز در کنار او باشد اما با خواهش یاوانا کورونیر او را هم به سرزمین میانه برد , از نظر قدرت راداگاست سومین ایستار بود اولینشان هم کورونیر سپس میتراندیر و چهارم و پنجم هم ایستاران آبی بودند که اطلاعات زیادی درباره آنان در دست نیست , , , همانطور که گفته شد راداگاست دوستدار حیوانات بود بنابراین او بعد از ورود به سرزمین میانه جنوب سبز بیشه را انتخاب کرد تا در کنار حیوانات باشد خانه ای از درخت به نام روسکوبل ساخت و مشغول به ساخت جادو و مطالعه بر روی گیاهان و جانوران شد در آن سال ها زمزمه هایی از ظهور دوباره تاریکی به گوش می رسید،زمزمه هایی از شمال و سبز بیشه , سایرون از سایه ها بیرون آمده و جنوب سبزبیشه را تصرف کرده و قلعه ای به نام دول گولدور ساخت , او نزگول اعظم را نیز به شمال فرستاد تا پادشاهی آرنور را نابود سازد , راداگاست به مبارزه با سایرون مشغول شد و با نقشه های شیطانی او مبارزه میکرد , به همین دلیل سایرون در آن زمان نمی توانست به گوندور حملات وسیعی کند،اما توانست که مردمان جنوب و شرق(هارادریم و خاند و مردمان رون) را برای حمله به گوندور و رووانیون جذب کند تا اینکه در سال 2060د , س که گندالف و راداگاست به دول گولدور یورش بردند و سایرون به موردور عقب نشست اما باز هم در سال 2470 د , س سایرون بار دیگر به دول گولدور بازگشت و پس از مدتی باز هم توسط گندالف و راداگاست از دول گولدور فرار کرد بار دیگر سایرون وجود خودش را در سال های بین 2900 تا 2950 د , س در دول گولدور نشان داد و در آخر هم توسط شورای سفید به موردور فرار داده شد و آرام آرام باراد-دور را بازسازی کرد از آن سال ها به بعد راداگاست بیشتر مشغول جنگل و درختان بود ولی باز هم نیروهای شیطانی در آنجا وجود داشتند و گهگاهی راداگاست با آنان مبارزه میکرد دول گولدور بار دیگر بنا شد و تا جنگ حلقه خاموش ماند و به دست یکی از مشاوران ارشد سایرون(زبان سایرون)اداره می شد اتفاقاتی باعث شد که سارومان از راداگاست سوء استفاده کرده و راداگاست دروغ ناخواسته ای به گندالف گفت که سارومان می خواهد در مورد حلقه با تو بحث کند پس گندالف به اورتانک رفته و توسط سارومان زندانی شد دیگر گفته نشده که راداگاست در جنگ حلقه حضور داشته یا نه ولی او در ماموریتش موفق نبود(تنها گندالف در ماموریتش موفق شد) گفته شده که راداگاست روحش با طبیعت یکی شد , البته نظریه های گوناگونی راجع به این موضوع وجود دارد , مانند این که روحش در جنگل سرگردان شد و یا در دورانی نا مشخص به والینور بازگشت , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 463
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]


:: برچسب‌ها: برای آن ها جمع بستن بسیار آسان است , Elen:ستاره Eleni: ستارگان Atan:انسان atani و جمع آن را همه می دانیم پس یك قاعده ساده: اسم هایی كه به حروف صدادار مختوم نیستند به اضافه شدن i به آخر آن ها ، جمع بسته می شوند , silmaril همه ما با اسم silmarilli آشنا هستیم , اما چرا جمع آن می شود li آخر آن به معنای تعداد و یا مقدار محدودی است , پس silmarilli جمع silmaril است و به معنای تعدادی جواهر است نوعی دیگر از جمع بستن نیز این گونه است , Elda:الف Eldalië:گروه الف ها پس lië نیز به معنای قوم یا گروهی از چیزی است , جمع بندی کلی: كلمات مختوم به ië , i , o , u , i با اضافه شدن حرف r با آخر آن ها جمه بسته می شوند , كلمات مختوم به ë توجه كنید! غیر از , , ië هنگام جمع بستن ë آن حذف شده و به جای آن حرف i قرار می گیرد , اسم هایی كه به حروف صدادار مختوم نیستند به اضافه شدن i به آخر آن ها ، جمع بسته می شوند , Li و lië از اسم های جمع هستند , به معنای مقدار و تعداد و قوم و گروه و , , , كلمات جدید: Mine: یك(عدد ترتیبی) مانند first Anar: خورشید Isil: ماه Ar: , , , و , , , (and) Elda: الف Lië: گروه ، قوم ، مردم Vendë: دوشیزه Rocco: اسب Aran: پادشاه Tári: ملكه Tasar: درخت بید Nu: زیر، ذیل (under) تحت تسلط Hafling:هابیت و , , چنتا مثال به صورت تمرینی! در جلسه آینده پاسخ تمارین قرار خواهد گرفت! ترجمه کنید!: Roccor Aran Vendi Minë lië nu mine aran , هابیت ها زیر درخت بید یك دوشیزه و یك ملكه مردم الف ها و , , یه چیزی! نمی دونم متوجه شدین یا نه! اول فیلم ارباب حلقه ها در جنگ آخرین اتحاد , , الراند که فرمانده الفاست چنتا عبارت می گه و سپاهیان تیر اندازی می کنن! , , این ترجمه اوناست!!! Elrond میگه!!: Tangado haid! به جای خود! Leithio i philinn! تیر ها را رها كنید ,
:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]


:: برچسب‌ها: عهد: مطمئنا بسیار پیر بود و احتمالا هم فناناپذیر و نامیرا بود نژاد: نامشخص شاخه: نامشخص نام های دیگر: فورن، لارواین بن-آدار، اورالد القاب: پیرترین، ارباب تام بامبادیل که الفها او را لارواین بن-آدار یعنی پیرترین و بدون پدر می خواندند، موجودی اسرارآمیز و قدرتمند بود که در دره ویتی ویندل در شرق شایر می زیست , ماهیت وجودی تام هرگز به صورت کامل و قاطع مشخص نشده است، اما می دانیم که در زمانهای دوردست او در جنگل قدیمی ساکن شده و برای خود قلمرویی مشخص کرده بود، که در داخل این قلمرو قدرت او خارق العاده بود , تام موجودی شدیدا متناقض است، لحظه ای موجودات پلید باستانی را بدون زحمت چندانی شکست می دهد و لحظه ای بعد رقصان و پاکوبان اشعار بی معنی می خواند , در دید هابیتها او به صورت پیرمردی ظاهر می شد با چهره ای چروکیده و گلگون، چشمان آبی درخشان و ریش قهوه ای زبر , او از هابیتها بلندتر و از انسانها کوتاه قدتر بوده است، پس احتمالا چیزی در حدود پنج فوت بلندی قامت او بوده است , لباس او تشکیل می شد از کتی آبی رنگ، پوتینهای زرد و کلاهی کهنه که یک پر بر روی آن قرار داشت , ظاهرا با وجودیکه در اولین ملاقاتش با هابیتها در ساحل ویتی ویندل پر مرغ ماهیخوار بر روی کلاه او بوده، او پر قو را برای تزئین کلاهش بیشتر ترجیح می داده , اما در خانه به جای کلاه، او تاجی از برگهای پاییزی به سر می گذاشته که احتمالا برای نشان دادن برخی قدرتهای اسرار آمیزش بوده است , ,
:: بازدید از این مطلب : 375
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com